۳ دلیل برای اینکه چرا باید بگوئیم «ترکیب متناسب کار و زندگی» و نه «تعادل کار و زندگی»

به عنوان یک زن مدیر کسب و کار از سالها پیش فهمیدم هرگز نمی توانم تعادل کار و زندگی ام را به درستی اجرا کنم و تا مدتها احساس گناه می کردم. تهیه یک برنامه زمان بندی روزانه و هفتگی که ساعتها به طور مساوی بین کار، زندگی، علاقه های شخصی، سلامتی و روابط تقسیم بندی شده بود، روی کاغذ بسیار جذاب و کاربردی به نظر می رسید.

 

هر هفته، هر ماه و هربار زمان زیادی صرف این برنامه می کردم و هربار بیشتر از بار قبل ناامید و افسرده می شوم که چه آدم نامنظمی هستم وقتی نمی توان به آن عمل کنم. کم کم باورم شده بود که با دیگرانی که برنامه های منظم و زمان بندی شده دارند خیلی متفاوتم و با این تفاوت شاید امکان موفقیتم خیلی خیلی کم بود.

زمانی که از برنامه های زیبای مدیریت زمان خسته شدم به خودم قول دادم فارغ از زمان بندی، کار و برنامه ای را داشته باشم که به آن علاقه مندم و انتخاب کردم در این مسیر هم قربانی بدهم. آن موقع نمی دانستم از چه ترفندی استفاده کرده ام ولی الان آن را ترکیب متناسب کار و زندگی می نامم.

 

پدر و مادران ما می توانستند مرزهای دقیقی برای کار و زندگی شخصیشان بگذارند. کار برای انها بین ساعت ۷ صبح تا ۲ یا ۵ بعدازظهر تعریف شده بود و وقتی زمان کار تمام می شد و محل کار را ترک می کردند تا فردا صبح ساعت ۷ هیچ ارتباطی با محیط کار نداشتند. از ۵ بعدازظهر به بعد زندگی شخصی و خانوادگی انها شروع می شد. به لطف پیشرفت تکنولوژی همه مرزها نامرئی شدند و دیگر تعریف مشخصی از کار و علایق شخصی و زندگی خانوادگی وجود ندارد.

 

در دنیایی که همه می کوشند از هر نظر بهتر و بهتر شوند، تعادل کار و زندگی مثل یک ترمز جلوی موفقیتهای ما را می گیرد و تنها چیزی که نصیبمان می کند احساس گناه است. من سر کار هستم و حس گناه از اینکه چرا برای خانواده ام وقت ندارم درونم می جوشد و برعکس. و شما در درون با خودتان می جنگید. خانواده شما و همکارانتان انتظارات خودشان را دارند و بر این باورند که شما می توانید مدیریتی مناسب داشته باشید بدون اینکه عذاب بکشید!!!

 

حقیقت این است که تفکر ما با تغییر تکنولوژی تغییر نکرده و هنوز به دنبال یک زندگی متعادل می گردیم و هر لحظه هم از دستیابی به آن ناامید می شویم.

 

نگاهی بیندازیم به کلمه « تناسب». این کلمه معنی کلمه انگلیسی Fit است. متناسب، سازگار، مناسب

ترکیب متناسبی بین کار و زندگی شخصی. در این کلمه هیچ تعادل وعدم تعادلی وجود ندارد. در حقیقت هیچ درست و غلطی برای این موضوع مطرح نیست. هرکسی به شیوه خودش، با انتخاب اولویت های خودش، یک ترکیب متناسب می سازد. این ترکیب همیشگی نیست همانطور که هیچ واقعیتی همیشگی نیست.

در ضمن علاقه زیاد من به کار و حرفه ام باعث شد به راحتی بتوان ترکیب قدرتمندی ایجاد کنم که در دراز به مدت به موفقیت حرفه ای من کمک کرد. بحث علاقه مندی به کار را در یک مقاله دیگر بررسی می کنیم.

اما دلایلی که دیگر نباید از کلمه تعادل استفاده کنیم :

۱. هیچ جواب درستی وجود ندارد.

شما منحصر به فرد هستید. شما با من متفاوتید. چیزی که برای من کار می کند الزاما برای شما کار نمی کند. واقعیتها و الویتهای زندگی شما با من فرق دارد و برای همین است که هیچ جواب قطعی و درستی برای تعادل کار و زندگی وجود ندارد.

وقتی قضاوت کردن خودمان و دیگران را حذف می کنیم، به ناگهان حس گناه از وجودمان رخت می بندد. کوچها عقیده دارند شما منحصر به فردید. و من هم همین عقیده دارم. پس پیشنهاد می کنم به دنبال فرمول خاص و جادویی تعادل کار و زندگی نگردید.

دفعه دیگری که با تلفن غذای آماده سفارش دادید و بعد از خوردن با عجله آن با بچه ها سمت لپتاپ خود رفتید و تا دیروقت مشغول کار بودید، در حالی که بوی شام پخته شده زن همسایه و صدای خنده هایش با بچه ها می آید، فکر و گناه اینکه « من مادر بدی هستم» را متوقف کنید و در عوض فکر کنید« هفته دیگر که پروژه تمام شد یک غذای خانگی خوشمزه می پزم و با بچه ها خوش می گذرانم.» این «ترکیب متناسب کار و زندگی» است.

۲. تعادل کار و زندگی یک مقصد است و متناسب کردن کار و زندگی یک مسیر عملی.

اگر روی رسیدن به مقصد تمرکز کنید و موفقیت را فقط وقتی به مقصد رسیدید محاسبه کنید، در این صورت شما همیشه شکست خورده اید. چون عواملی رو هدف گیری کرده اید که اصلا در اختیار شما نیستند. ملاقات های کاری از پیش تعیین شده، تغییر رفتار همسر و یا مدیر، پروژه ای که تازه به دست شما رسیده است، بیماری و موارد غیر قابل پیش بینی دیگر. اما اگر آگاهانه روی مسیر تمرکز کنید و هر بار یک گام برای بهینه سازی مسیر انجام دهید صرف نظر از نتیجه، شما موفق شده اید.

۳. تعادل استراتژی نیست بلکه واکنشی است.

بسیاری از عوامل که در مورد تعادل باید رعایت کنیم تحت کنترل ما نیستند و از محیط سمت ما می آیند. این یعنی ما باید به انها واکنش نشان دهیم. چیزی که خارج از کنترل ماست. اما در مورد متناسب کردن قضیه فرق می کند. این بار روش شما استراتژیک است. یعنی انعطاف پذیر، مدام در حال تغییر و رو به بهبود. شما برنامه می ریزید اما اگر تغییری در شرایط رخ داد شما راه حل جایگزین پیدا خواهید کرد.

تعریف لغت استراتژیک این است: هنر طراحی و برنامه ریزی برای رسیدن به یک هدف. نگاه استراتژیک به تناسب کار و زندگی عنی همه چیزهایی که می خواهید را یکجا بنویسید و یک تصویر کلی داشته باشید و هر لحظه طبق آن تصویر کلی تصمیم بگیرید. شما هفته به هفته وضعیت را می سنجید، قدمها را تعریف می کنید و شرایط را گام به گام بهبود می بخشید.