سندروم مدیرعامل چیست؟

بعضی‌ها وقتی موفق می‌شوند عوض می‌شوند. شلوغ می‌شوند، به برنامه‌های خود می‌رسند، فاصله می‌گیرند و کمتر در روابط شخصی خود سرمایه‌گذاری می‌کنند. حتی ممکن است کمی بداخلاق و مضطرب شوند و دستور هم بدهند. این سندروم مدیرعامل است.

بیماری مدیرعامل یک پدیده شناخته‌شده و پذیرفته‌شده است که در آن هرچه از پله پیشرفت شغلی در شرکت بیشتر بالا بروید “خودآگاهی” کمتری پیدا می‌کنید. شما در نقشی هستید که بیشتر دیده می‌شوید و معمولاً افراد از گفتن حقیقت به مراجع قدرت که در اینجا شما هستید، می‌ترسند.

درحالی‌که بعضی از افراد وقتی مدیر می‌شوند مسئولیت بیشتری می‌پذیرند اما خیلی‌ها متفاوت عمل می‌کنند تمایلاتی انحصاری و رفتاری‌هایی منفی از خود نشان می‌دهند. سندروم مدیرعامل به‌طور ساده وقتی رخ می‌دهد که مدیری ترفیع می‌گیرد.

مدیرانی که در قدرت گم می‌شوند باور می‌کنند که از دیگران برتر هستند پس شروع به تقاضای امتیازات ویژه می‌کنند. استیو جابز یکی از کسانی است که به مقدار زیاد از این سندروم رنج می‌بُرد!! کارمندانش برای وی مهم نبودند و اصلاً به سلامت ذهنی آن‌ها اهمیت نمی‌داد.

سازمان مبتلابه سندروم مدیرعامل معمولاً علائم زیر را از خود نشان می‌دهد:

– این سازمان به‌شدت با مدیرعاملش شناخته می‌شود.
– مدیرعامل همه تصمیمات را از کوچک و بزرگ می‌گیرد.
– جلسات با کارمندان به‌صورت کلی است و نشان‌دهنده قدرت مدیر است.
– کارکنان کلیدی و هیئت‌مدیره اغلب از دوستان مدیرعامل هستند و توسط وی استخدام می‌شوند. نقش آن‌ها حمایت از مدیر است و نه رهبری سازمان.
– تصمیمات و ایده‌ها ، تصمیم‌ها مدیرعامل هستند و شاید منطقی هم نباشند.
– کارکنان بااستعداد اغلب می‌فهمند که کاری در سازمان نمی‌توانند انجام دهند.

 

 

چطور این بیماری را حل کنیم؟

 

کارمندان شما خانواده شما هستند. آن‌ها مهم هستند نه‌فقط به این خاطر که درآمدزایی کسب‌وکار شما به آن‌ها بستگی دارد بلکه به این دلیل که آن‌ها فرهنگ سازمان شمارا شکل می‌دهند. هیچ‌چیز مثل داشتن کارمندانی پرانگیزه کسب‌وکارها را جلو نمی‌برد.

 

شاید این کتاب مورد علاقه شما باشد: توسعه توانمندی کارکنان با هنر کوچینگ

شما برای حل این مشکل دو کار باید انجام دهید.

۱- محیطی ایجاد کنید که افراد در آن راست‌گو باشند و از این کار نترسند. مهم‌ترین عامل ایجاد چنین محیطی این است که خودتان نیز راست‌گو باشید و از گفتن نقطه‌ضعف‌های خود نترسید. ولی مدیران اغلب عکس این رفتار را انجام می‌دهند. مثلاً بگویید فلان کار به‌خوبی که فکر می‌کردم انجام نشد و دنبال راهی هستم چطور دفعه بعد آن را بهتر انجام دهم. هرچه بیشتر نشان دهید که کامل نیستید مردم بیشتر به شما اعتماد می‌کنند و در صحبت با شما راحت‌تر خواهند بود.

۲- اما حرکت بعد مهم‌تر است. کسی را پیدا کنید که می‌دانید پیشرفت شما برایش مهم است و حاضر است همه حقیقت در مورد عملکردتان را بدون حذف بگوید. مثلاً یک کوچ و یا یک منتور در این مورد گزینه خوبی است. سپس از وی بخواهید به شما بازخورد بدهد. وقتی بازخوردهای بی‌طرفانه را از آن‌ها دریافت می‌کنید شما در برابر این بیماری مقاوم می‌شوید. کوچ ها می توانند به شما بازخوردهایی بدهند که از این بیماری دور بمانید!

نیاز به کمک کوچ دارید؟ اینجا را کلیک کنید.

برای کارمندان: زندگی کوتاه‌تر از آن است که وقتتان را با فشار و استرس از دست یک مدیر دارای سندروم مدیرعامل هدر دهید.