چگونه مدیر می‌تواند به یک کوچ ایده‌آل برای کارمندان خود تبدیل شود؟

آیا یک مدیر می‌تواند کوچ مؤثری باشد؟

برخی از کوچ‌های حرفه‌ای معتقدند که مدیران نمی‌توانند و نباید تلاش کنند تا کارکنان خود را کوچ کنند. مدیران علاقه زیادی به بیان تجربیاتشان دارند و این بر نتیجه کوچینگ اثرگذار است و احتمالاً نمی‌تواند به‌اندازه کافی خنثی باشند تا عقاید خودشان را عقب نگه‌دارند.

اما بسیاری از مدیران فکر می‌کنند که آن‌ها در حال کوچ کردن هستند، درحالی‌که واقعاً کاری که می‌کنند، آموزش، مشاوره و گفتن باید نبایدها – و یا، بدتر از همه- میکرو مدیریت است.

متأسفانه مدیران از عبارت “کوچینگ” برای توصیف هر مکالمه‌ای که با کارمند دارند، استفاده می‌کنند!!

تعریف کوچینگ

پس اول تعریف کوچینگ را مشخص کنیم:

تعریف من از کوچینگ این است: مهارت و هنر کمک به کسی است تا عملکرد خود را بهبود بخشد و به پتانسیل کامل خود برسد.
کوچینگ عموماً در مورد سؤالات و گوش دادن در برابر ارائه ایده‌ها یا رویکردها است. سحر و جادو واقعی کوچینگ زمانی است که کوچ در یک رویکرد غیر هدایت‌کننده با پرسیدن سؤالات چالش‌برانگیز و گوش دادن به فرد کمک می‌کند مسائل خود را حل کند.

هنگامی‌که مردم با منابع درونی خودشان راه‌حلی پیدا می‌کنند، بیشتر متعهد می‌شوند و اصلاحات را بیشتر به اجرا درمی‌آیند.علاوه بر این، این تجربه حل مسئله به افراد کمک می‌کند تا اعتمادبه‌نفس خود را برای حل مشکلات مشابه خودشان افزایش دهند.

کوچ‌های بزرگ کمک می‌کنند “سروصدا” و حواس‌پرتی مراجع که سر راه توانایی فرد برای کشف کردن آنچه در حال وقوع است و آنچه باید در مورد آن انجام دهد، قرار دارد، کاهش یابد. کوچ‌های بزرگ می‌دانند که چگونه و کی زمان مناسب برای پرسیدن پرسش‌ها و چه زمانی برای بازخورد مناسب است و چگونه فرد را به تمرکز برسانند و یا چگونه کسب تعهد کنند.

مدیران هم می‌توانند این کار را انجام دهند؛ درواقع، من دیده‌ام که برخی از آن‌ها چقدر خوب این کار را می‌کنند. اما آن‌ها باید چند باور را رها کنند و چند ذهنیت متفاوت و مهارت را انتخاب کنند. در اینجا خلاصه‌ای ازآنچه فکر می‌کنم باید انجام شود آورده شده است.

۵ رفتار اساسی برای مدیرانی که می‌خواهند کارکنانشان را کوچ کنند :

۱٫ مدیران باید این باور را رها کنند که وظیفه‌شان این است که همه جواب‌ها را داشته باشند.

درحالی‌که بسیاری از مدیران اعتراف نمی‌کنند که فکر می‌کنند بیش از مجموع کل تیم می‌دانند، ولی در عمل همین کار را می‌کنند. این طبیعت انسانی است. همه ما دوست داریم که در مورد مسائل دیگران مشورت کنیم. مشکل این است که وقتی کارکنان فرصتی برای حل مشکلات خود ندارند، توسعه نمی‌یابند. در عوض، آن‌ها وابسته هستند و هرگز به پتانسیل کامل خود برسند.

۲٫ مدیران باید باور داشته باشند که هر کارمند دارای پتانسیل رشد و بهبود است.

۳٫ یک مدیر نمی‌تواند یک کارمند را کوچ کند اگر صمیمانه به کارمند اعتقاد نداشته باشد.

۴٫ مدیران باید تمایل به کاهش سرعت داشته باشند و زمانی را به کوچینگ اختصاص دهند.

بله، سریع‌تر و ساده‌تر است که به مشاوره و ارائه راه‌حل بپردازیم. کوچینگ زمان و صبر کمی بیشتری می‌طلبد.
بااین‌حال، این سرمایه‌گذاری روی افراد است که از هر روش مدیریتی که من تا الآن دیده‌ام بیشتر بازگشت دارد. مردم یاد می‌گیرند، توسعه می‌یابند، عملکردشان بهبود می‌یابد، افراد بیشتر راضی هستند و مشارکت می‌کنند و سازمان‌ها موفق‌تر هستند.

۵٫ مدیران باید یاد بگیرند که چگونه کوچ کنند.

شما نمی‌توانید کلید را بچرخانید و یک کوچ مؤثر باشید. شما باید یک چارچوب داشته باشید و تمرین لازم است. اکثر کوچ‌هایی که من می‌شناسم از مدل GROW به‌عنوان چارچوب خود استفاده می‌کنند. آن‌ها آن را دوست دارند، زیرا به ذهن سپاری آن آسان است و نقشه راه برای هر مکالمه کوچینگ فراهم می‌کند. برای مطالعه بیشتر در مورد مدل گرو اینجا را کلیک کنید.
= G هدف. “به من بگو چه چیزی از این بحث انتظار داری و دوست داری به چه نتیجه‌ای برسی؟”
= R واقعیت “در حال حاضر چه اتفاقی افتاده است؟”
= O گزینه‌ها “چه‌کاری برای رسیدن به هدفت می‌توانی انجام دهی؟”
= W قدم بعدی “چه‌کاری می‌خواهی در مورد آن انجام دهی؟ چه زمانی؟ “

۶٫ مدیران باید از متخصصان یاد بگیرند و تکنیک‌ها را تمرین کنند.

برای یادگیری نحوهٔ کوچینگ، من توصیه می‌کنم که مدیران آنچه را که دوست دارد یاد بگیرند با یک کوچ خوب تمرین کند و تجربه پیدا کنند. سپس یک کتاب خوب در مورد این موضوع بخوانید. سپس تمرین، تمرین، تمرین و بازخورد دریافت کنید. بعد از مدتی، شما کمتر به یک چارچوب خطی وابسته می‌شوید و شروع می‌کنید به‌راحتی از یک مرحله عبور کردن و به پله بعدی رفتن.

نتیجه پایانی:

مدیران که می‌خواهند کوچ‌های مؤثر باشند، به‌احتمال‌زیاد باید برخی از فرض‌ها را در مورد خود و کارکنان خود بگذارند، تمایل به یادگیری و تمرین این سبک جدید داشته باشند که در ابتدا شاید احساس غیرطبیعی و ناخوشایند داشته باشد. بااین‌حال، پاداش‌ها به‌خوبی ارزش تلاشی که کرده‌اند را نشان می‌دهد.